پست های ارسال شده در دی سال 1388

می توانم بگویم در هر فیلمی که از مرحوم علی حاتمی دیده ام یک دیالوگ ماندنگار وجود دارد. در فیلم دلشدگان ... ادامه مطلب

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من توستگوش کن با لب خاموش سخن ... ادامه مطلب

من سیب به خاطرت ربودم، حوّااز عشق برای تو سرودم، حوّاشرمنده، که اصل واقعیت این بوددنبال شریک جرم بودم، حوّا   این ... ادامه مطلب

در جنگل من، از درندگی نام و نشان نیست!   سهراب سپهری * از هشت کتاب ص١۶۴

گاه زخمی که به پا داشته‌امزیر و بم‌های زمین را به من آموخته است.   سهراب سپهری * از هشت کتاب ص٢٩۶ سهراب ... ادامه مطلب

امروز شاید باید از خون گلو خورد نان شرف از سفره های آرزو خورد بوی ریا پر کرده ذهن دستها ... ادامه مطلب

داد زد چرا کسی به دادمان نمی رسد؟دست های عاشقانه تا دهان نمی رسدداد زد تمام چیز ها ی خوب ... ادامه مطلب

 یا علی گفتیم و عشق آغاز شد از بیابان بوی گندم مانده استعشق روی دست مردم مانده استآسمان بازیچه ی طوفان ... ادامه مطلب

  درد واره‌ها دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن درآورم ... ادامه مطلب

  لازم نیست حتماً دروغ بگویی تا دوستت بدارند هنوز هم مشتریانی دارد حقیقت   *از کتاب سوء تفاهم سروده علی داوودی

اولین بیت خواجه شیراز شاه شاعران دنیا شاید ماندنی ترین بیت اعصار برای علاقمندان شعر باشد. الا یا ایها الساقی ادر ... ادامه مطلب

نام این وبلاگ را هرچه که دوست دارید بگذارید، اما من می‌خواهم نامش را « رقص واژه ها » بگذارم.همه ... ادامه مطلب